باید کسی را پیدا کنم
که دوستم داشته باشد...
انقدر که یکی از این شبهای لعنتی...
اغوشش را برای من و یک دنیا خستگی ام بگشاید...
هیچ نگوید
هیچ نپرسد
فقط مرا در اغوش بگیرد...
بعد همانجا بمیرم...
تا نبینم روزهای اینده را...
روزهایی که دروغ میگوید...
روزهایی که دیگر دوستم ندارد...
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمیگیرد...
روزهایی که عاشق دیگری میشود...
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13